مرا صید کرد چَشم آهویِ تو
به دریا کشید موج گیسوی تو
هوای تو دارم، چه باید ببارم
غم از سوی من، قلب من سوی تو
بزن آتشی بر دلم تا که آخر
عوض شاید از سر کمی بوی تو
میسوزد آواز، غم دارد این ساز، ای الهه ناز
امشب امشب امشب مهتابم باش
یک امشب را مهمان خوابم باش
امشب امشب یادم باشی ای کاش
امشب امشب امشب مهتابم باش
یک امشب را مهمان خوابم باش
امشب امشب یادم باشی ای کاش…
خزان بر جان، غم پنهان
در اوج باران مرا حس کن
اگر خستم شبی مستم
به یادت هستم مرا حس
میسوزد آواز، غم دارد این ساز، ای الهه ناز
امشب امشب امشب مهتابم باش
یک امشب را مهمان خوابم باش
امشب امشب یادم باشی ای کاش…
امشب امشب امشب مهتابم باش
یک امشب را مهمان خوابم باش
امشب امشب یادم باشی ای کاش…