خسته از این آدمای شهر
یه چند وقته که میخوام یه جا تنها شم
دیگه برام فرقی نداره
حتی همونی که عاشقشم
دیگه سخت نی نفس کشیدن
یا دست کشیدن از هرکی که بگی
دیگه برام فرقی نداره
با من بمونی یا بی من بری
شبایی که میگذرن و
انگاری به قلبم تیر زدنو
تو هم از رو عادت پیشمی
برو یادت که دادم پَر زدن و
چرا بازم زُل زدی به من
تموم شدم دیگه این دفعه بفهم
فکر نکن یه درصدم به من
من بهترم حتی از قبلنم
آره من تنگه دلم
ولی واسه تو نه واسه قبل خودم
دلم یه گریه میخواد
وسطش بشینم خنده کنم
آره من تنگه دلم
ولی واسه همه نه واسه خودم
دلم یه خنده میخواد
از ته دل واسه حال بدم
میدونی آدما مثل سایه ان
هر چقدر بهشون بیشتر نزدیک میشی
ازت دور میشن اینجوریه دیگه
یاد گرفتم تنها باشم
بهتر از اینه که هرجا باشم
واسه هرجا که زمین خوردم
یاد گرفتم که تنها پا شم
شبایی که میگذرنو
انگاری به قلبم تیر زدن و
تو هم از رو عادت پیشمی
برو یادت که دادم پَر زدن و
چرا بازم زُل زدی به من
تموم شدم دیگه این دفعه بفهم
فکر نکن یه درصدم به من
من بهترم حتی از قبلنم
آره من تنگه دلم
ولی واسه تو نه واسه قبل خودم
دلم یه گریه میخواد
وسطش بشینم خنده کنم
آره من تنگه دلم
ولی واسه همه نه واسه خودم
دلم یه خنده میخواد
از ته دل واسه حال بدم