شبیه آینه ای شکسته ام که دگر
ندیده چشم کسی مرا ز خانه ببر
مثل سایه با توام در خیال خودم
من به خود که آمدم عاشق تو شدم
من را با خود ببر شبیه کوله بار سفر
مرو تو ناگهان بی خبر مبر مرا ز یادت
من را با خود ببر قسم به گریه ی بی اثر
مرو تو از برم همسفر مبر مرا ز یادت
مرو ای همه دقیقه های عمرم
تو را بی بهانه آرزو نکردم
بیا تا دوباره دور تو بگردم
مرو بی صدا بخوان چو آه شبگرد
تویی در شبم سکوت ممتد درد
مرا با خودت ببر رفیق هم درد
من را با خود ببر شبیه کوله بار سفر
مرو تو ناگهان بی خبر مبر مرا ز یادت
من را با خود ببر قسم به گریه ی بی اثر
مرو تو از برم همسفر مبر مرا ز یادت